اگر در کار تولید محصولات ویدئویی برای کودکان و نوجوانان باشید، حتماً شنیدن تجربههای مختلف در این حوزهٔ کمکار برایتان جذاب است. برای همین، در فرصتی پای صحبتهای آقای علی فلاحت، تهیهکننده و سازندهٔ نماهنگ کودک در مجموعهٔ «مأوا» نشستیم. در این مقاله خلاصه متنی صحبتهای ایشان و شرح ویدئویی آن را از زبان خودشان بخوانید و بشنوید.
«علی کوچولو» متولد شد | قسمت اول
مجموعهٔ «مأوا» از سال ۱۳۹۵ با دغدغهٔ تولید نماهنگهای ملی و مذهبی تشکیل شد. یکی از دغدغههای ما تولید محتوای تازه و درست و دست اول برای کودکان و نوجوانان بود. کمکم به سمتی رفتیم که به مسائلی که کمتر در جامعه دیده شده بپردازیم. برای همین مسئلهٔ شهدا را مطرح کردیم. همزمان با شهادت شهید محسن حججی به این نتیجه رسیدیم که برای فرزندان شهدا تا به حال نماهنگی تولید نشده است. درواقع جامعه از این نظر، دو دستهٔ فرزندان شهدای جنگ تحمیلی و فرزندان شهدای مدافع حرم را دارد.
تصمیم گرفتیم برای تولید اثر، کل جامعهٔ فرزندان شهدا را در نظر بگیریم. به همین خاطر از برنامهٔ «علی کوچولو» که سالهای قبل ساخته شده بود، الهام گرفتیم و نماهنگ «علی کوچولو» را ساختیم. میخواستیم در این اثر، دورنمای نگاه فرزندان شهدا را به آیندهٔ خودشان در این کشور نشان دهیم.
اولین قسمت ویدئویی «تجربهٔ مأوا از تولید استاپموشن و نماهنگ برای کودکان و نوجوانان» را در ادامه ببینید:
داستان تولید نماهنگ «زورخانه» | قسمت دوم
بعد از نماهنگ «علی کوچولو» تصمیم گرفتیم خط تولیدی برای نماهنگ کودک راه بیندازیم. بنابراین به نظرمان رسید سراغ حلقههای مفقودهای برویم که بچههای امروز صددرصد از آنها فاصله گرفتهاند. همچنین میخواستیم کودک و نوجوان نسل امروز با نسل گذشته ارتباط پیوند داشته باشند. بعد از مطالعات، به دنبال زنده کردن فرهنگ زورخانهای رفتیم و شهید سعید طوقانی را پیدا کردیم که در ۱۳ سالگی به مقام پهلوانی رسیده بود.
این موضوع را دستمایه قرار دادیم و تلاش کردیم تا نماهنگ «زورخانه» را خیالانگیز کنیم. پس از طی مراحلی، به یک شعر مناسب رسیدیم و به دنبال یک موسیقی ماندگار برای آن گشتیم. به نظرم یکی از دلایلی که میتواند قبل از کلام بچهها را در نماهنگ نگه دارد، ملودی و آهنگسازی کار است. پس از مواجهات بیثمر با آهنگسازهای مختلف، به آقای بهرام دهقانیار رسیدیم که حوزهٔ کودک را بهخوبی میشناسند. درنهایت با ایشان به نتیجه رسیدیم و کلام را روی ملودی گذاشتیم.
مرحلهٔ بعد چگونگی به تصویر درآوردن اثر بود که بتوانیم وجه خیالانگیزی آن را به خروجی برسانیم و تخیل بچهها را تقویت کنیم. تصمیم گرفتیم نماهنگی ترکیبی بسازیم که عروسک، انیمیشن و رئال را با هم داشت. کاری که به جرئت در ۱۰ سال گذشته کسی به سراغ آن نرفته است. در این اثر تهران ۲۰-۳۰ سال بعد را نشان دادیم که زورخانهها مخروبه شده و در حاشیه شهر قرار گرفته است. خدا را شکر در آن کار هم موفق بودیم؛ هرچند که کم دیده شد.
دومین قسمت ویدئویی «تجربهٔ مأوا از تولید استاپموشن و نماهنگ برای کودکان و نوجوانان» را در ادامه ببینید:
از توقف «شهر قشنگ» تا استاپموشن «دوستت دارم» | قسمت سوم
پروژهٔ بعدی «شهر قشنگ» بود که برداشتی آزاد از یک برنامه قدیمی تلویزیون به نام سرودهای زندگی بود. ما میخواستیم آن را به برنامهٔ سرودهای زندگی دهه هشتادیها و نودیها تبدیل کنیم. اما این پروژه در نهایت به دلیل ابعاد بزرگش به نتیجه نرسید و تنها تجربیات خوبی به ما داد. فهمیدیم امروز بچههای ما چه میخواهند… .
کار بعدی استاپموشن کودکان بود که می خواستیم مناسبتی باشد و بچهها بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. کارهای مناسبتی پیش از این تولید میشد؛ اما تکراری و خستهکننده بود. ما آمدیم و خط تولیدی برای استاپموشن طراحی کردیم و در نیمهٔ شعبان ۱۴۰۰ آن را شروع کردیم. به تولید استاپموشنی به نام «دوستت دارم» رسیدیم که باز هم در آن، قدرت ملودی از قدرت تصویر جلوتر بود. این کار بهصورت رسمی اولین استاپموشن مأوا بود.
در پژوهشها و مطالعاتی که انجام دادیم، دیدیم تکنیک استاپموشن در دنیا به شدت برای بچهها کاربرد دارد. نماهنگهای قبلی تولیدی کشور ما بیشتر نوجوانانه بودند؛ اما بچههای کوچک کمتر در مسجد جمع میشوند و وقتی شما کودک را با عروسکهایش درگیر میکنید در دنیای خیال وارد میشود و بیشتر ارتباط میگیرد. ما سعی میکنیم این خط را جا بیندازیم تا در تمامی عرصهها به کمک بیاید.
سومین قسمت ویدئویی «تجربهٔ مأوا از تولید استاپموشن و نماهنگ برای کودکان و نوجوانان» را در ادامه ببینید:
تبدیل رویای بچهها به واقعیت | قسمت چهارم و پنجم
بچههای ما بهشدت تحت دریافت خوراکهای محتوایی غیرملی و نامتناسب با فرهنگ کشور هستند. ما به دنبال برنامهریزی در این حوزه هستیم تا با استفاده از تکنیکهای روز دنیا توان رقابت داشته باشیم. قدم اول این است که بتوانیم مخاطب داخلی بیشتری را جذب کنیم. قدم بعدی هم احیای یک سری مناسبتها و سنتهاست. درواقع ما میخواهیم برای تمام کودکان و نوجوانان شرایطی را ایجاد کنیم که در آینده خیالهای خود را به واقعیت تبدیل کنند.
یکی از چیزهایی که در من دغدغه ایجاد کرد، جملهای بود که سردر هالیوود نوشته بود: «اینجا کارخانهٔ رویاسازی است. ما رویاهای شما را به واقعیت تبدیل میکنیم.» چرا ما برای بچههای خودمان چنین چیزی نداشته باشیم؟
انجام این کار برای بچهها بسیار آسانتر است تا بزرگترها. آنها برعکس بزرگترها از درگیری با جزئیات خسته نمیشوند و راحت خیالپردازی میکنند و حتی به سمت آن حرکت میکنند. اما شاید بزرگسالی زمانی نیست که بگوییم فلان موفقیت را باور کن و به سمت آن حرکت کن! به همین دلیل کار در حوزهٔ کودک هم سخت و هم آسان. در تمام این سالها و تجربیات، اگر به بچهها قدرت خیال و فکر کردن را ندهیم، میتوانیم آنها را از مسیرشان منحرف کنیم. من به این نکته رسیدم که با نگاه به گذشته و تکنیکهای حال میتوانیم برای کودکانمان خاطرهسازی کنیم.
در همین ارتباط، «ده اصل تولید فیلم، انیمیشن و بازی+ ویدئو» را بخوانید.
چهارمین قسمت ویدئویی «تجربهٔ مأوا از تولید استاپموشن و نماهنگ برای کودکان و نوجوانان» را در ادامه ببینید:
نماهنگ «علی کوچولو» هم با تکنیک پیکسلیشن ساخته شد. درواقع در این تکنیک که نوعی موشن انسانی است، یک حرکت سادهٔ بازیگر را با حدود ۲۰ تا ۲۴ عکس نشان میدهیم. ما در این پروژه حدود ۵۰۰ هزار عکس داشتیم. نمونهٔ این سبک از انیمیشن لگوبتمن است. هدف ما هم این است که از این تکنیکهای جذاب برای بچهها استفاده کنیم تا بینندهٔ بیشتری داشته باشیم.
پنجمین قسمت ویدئویی «تجربهٔ مأوا از تولید استاپموشن و نماهنگ برای کودکان و نوجوانان» را در ادامه ببینید:
شما چه تجربیاتی در زمینهٔ تولید نماهنگ و استاپموشن دارید؟ کارهای نامبرده شده از «مأوا» را چطور ارزیابی میکنید؟