یکی از مشکلات جدی حوزه تربیت کودک، عدم تعریف درست کودک برای خانواده و جامعه است. کودک مختصاتی دارد که اگر بزرگسال بتواند به آن نزدیک شود (یا به اصلاح، کودک درون او زنده شود) تاثیر بسزایی در درک او از کودک دارد. عدم توجه به این نیاز موجب میشود که جامعه و به خصوص خانواده در برابر کنشهای کودک، واکنش درستی نداشتهباشند. درک عمیق کودک نیازمند توجه دقیق به ساختار کلی دین و تشریع است. در همین راستا، یکی از احادیث رسول مکرم اسلام(ص) در زیر مورد بحث قرار دادهشده است.
حضرت محمد(ص) میفرمایند: من پنج چیز را در کودکان خیلی دوست دارم.
- بچهها زیاد گریه میکنند؛ کودک موجودی بسیار لطیف است که لازم است این مورد در رفتارهای ما مورد توجه ویژه قرار گیرد. متاسفانه در دنیای مدرن عکس این دیدگاه اتفاق میافتد؛ خانوادهها معتقدند اگر با کودک خود با لطافت برخورد کنند، باید زمان زیادی را در اختیار او قرار دهند و درنتیجه از گزینههایی مانند مهدکودک، شیرخشک و… استفاده میکنند.
- در خاک غلت میخورند؛ کودک زیر 7 سال بسیار ساده و بیتشریفات عمل میکند. درنتیجه نباید در این سن آداب، چارچوبها و تشریفات را به او آموزش داد. امروزه بر خلاف این دیدگاه، شاهد آن هستیم که رفتارهای کودک بسیار قاعدهمند طرحریزی میشود؛ برای مثال، کودک از دست زدن به اشیا منع میشود و دائما باید نگران باشد که مبادا میکروب وارد بدن او شود.
- دعوا میکنند بدون آنکه کینهای به دل بگیرد؛ بارها شاهد بودیم که چند کودک دعوای مفصلی به راه میاندازند و چند دقیقه بعد، همه چیز را فراموش کرده و به بازی خود برمیگردند! این رفتار نشان از عدم پیچیدگی رفتاری کودک و تغییرات احساسی سریع اوست. در مقابل، بزرگسال که درک درستی از ساختار روانی کودک ندارد، عمق رفتارهای روزمره او را زیادتر از حد واقعی میبیند. مثلا قهرکردن کودک را نشان از زودرنجی او میداند و واکنش نادرست نشان میدهد.
- چیزی برای فردای خود ذخیره نمیکند؛ تفکر کودک زیر 7 سال، ساختار بسیار سادهای دارد و از هیچ قاعده پیچیدهای تبعیت نمیکند. اما بزرگسال با یک دید اشتباه، منطق ساده کودک را دستکاری میکند و ساختارهای پیچیده برای او ایجاد میکند. این پیچیدگیها، بال پرواز تخیل کودک را میبندد و نگاه ساده و خطی را از او میگیرد. قطعا در رفتارهای والدین با کودکان شاهد این مکالمات بودهایم که اگر فلان غذا را نخوری، مریض میشوی! یا اگر این لباس را نپوشی، سرما میخوری! درحالیکه اساسا، این ساختارهای علت و معلولی با طبیعت کودک در تضاد است.
- درست میکند و خراب میکند؛ کودکان توجهی به نتیجه ندارند و فرآیند برایشان مهمتر است. اما بزرگسال طبق ذات نتیجهگرای خود، سعی میکند نقش نتیجه را برای کودک برجسته کند و درنتیجه باعث شکنندهشدن کودک میشود. مثلا اسباببازی کودک باید کاملا نرم و منعطف باشد و این قابلیت را داشتهباشد که کودک بارها آن را درست کرده و مجددا خراب کند. لگوهای ساده با این نکته تطابق کامل دارند درحالیکه مدلهای جدید این اسباببازی، لگوهای خروجیمحور هستند که در کشور ما نیز رایج است و خروجی لگو یک ماشین و… است. این درحالی است که در کشورهای دیگر، همچنان مدلهای ساده لگو رواج دارد.
در پایان لازم است اشاره کنیم که کودک موجودی بسیار منعطف و حساس است و میتوان کودک را به خمیری تشبیه کرد که اثر دست به سرعت روی آن باقی میماند. درنتیجه مراقبتهای بسیاری را میطلبد تا اثر جریانهای رقیب تربیتی و دیدگاههای غلط را به حداقل برساند.
2 نظر
جواب مسائلی راه که گفتیید،ندانید،
کدام مسائل نیازمند حواب بودند؟