گاهی اوقات بچههای زیر هفت سال با هیجانات و احساساتی مواجه میشوند که نمیدانند اسمش چیست. یا در موقعیتی قرار میگیرند که آنها را مضطرب میکند و نمیدانند در آن شرایط باید چطور واکنش نشان دهند. در اینگونه مواقع، خیلی مهم است که با آرامش و حمایتگری به آنها نزدیک شویم و پس از پذیرش و توجه به احساسات کودک، با او در کشف نوع احساس و مدیریت اضطراب کمک کنیم.
برخی جملات در این شرایط میتوانند خیلی کمککننده باشند. جملاتی که در آنها کودکان، شما را یک حامی دلگرمکننده ببینند. با هم چند جمله را مرور میکنیم که برای آغاز گفتگو در مواقعی که کودک در شناخت احساساتش دچار سردرگمی شده مناسب است:
در همین ارتباط، مطلب «راهنمای والدین برای مدیریت اضطراب جدایی در کودکان» را بخوانید.
- این احساسی که داری تجربه میکنی چقدر بزرگه و چطوریه؟
- بیا با هم احساس الانت رو نقاشی کنیم.
- میدونم کمی ترسیدی؛ اما این رو هم میدونم که از پس کارهای سخت برمیای. مثل…
- میخوای دربارهٔ احساسی که تجربه میکنی با هم بیشتر صحبت کنیم؟
- بیا با هم چند نفس عمیق بکشیم.
- به نظرت اگه این اتفاق نمیافتاد، شرایط چه فرقی با الان داشت؟
- من کنارتم. خیالت راحت باشه. اگه میتونم کمکی کنم، بهم بگو.
- نگران نباش. حتی آدم بزرگها هم این حسها رو تجربه میکنن.
- اگه بتونی با احساسی که الان داری حرف بزنی، بهش چی میگی؟
- هیچوقت یادت نره که من دوستت دارم.
اضطراب و استرس جزو احساساتی است که بچهها هم میتوانند آنها را تجربه کنند. اما مهم نحوهٔ مواجههٔ بزرگترها با این حالت آنهاست. اگر شما جملات دیگری برای آرام کردن کودک و بخشیدن حس امنیت به او دارید، در قسمت نظرات بنویسید.